عشق مولا
آنچه با ما هميشه همراه است عشق مولا بقية الله (ع) است
نه فقط در جهان ، كه در محشر بهترين زاد و توشه ي راه است
آنچه با ما هميشه همراه است عشق مولا بقية الله (ع) است
نه فقط در جهان ، كه در محشر بهترين زاد و توشه ي راه است
از من گرفته اند اين گناه ها پس كي تمام مي شود اين اشتباه ها؟
يك لحظه دور مي شوم از ياد تو ولي تأثير آن نمي رود از بين ماه ها
با اين حساب سخت به بيراهه مي رويم كي ختم مي شود به تو اين كوره راه ها؟
بيا موعود حسن مطلع اين شعر نام توست و با هر واژه ضرباهنگ پولادين گام توست
ببين منظومه هاي آفرينش رو به پايان است سراپا شور! گل كن نوبت حسن خطام توست
خدا كند كه مرا با خدا كني «آقا» ز قيد و بند معاصي رها كني «آقا»
دعاي ما به در بسته مي خورد اي كاش خودت براي ظهورت دعا كني «آقا»
چنان پيچيده در دشت دلم امشب طنين سبز آوايت
كه ديگر دل نمي بندم به چيزي جز به آهنگ غزلهايت
تو را مي خواهم از جان بيشتر بالابلند آسمان در مشت
بيا از پرده بيرون يك تبسم تا شوم محو تماشايت
« مهدي» ام من كه مرا گرمي بازار نيست بهتر از يوسفمو هيچ خريداري نيست
همه گويند كه ادر حسرت ديدار منند ليك در گفته ي اين طايفه كرداري نيست
من امشب زار مي نالم چرا مولا نمي آيي؟ چرا اي صبح بي پايان ترين يلدا نمي آيي؟
دلم را نذر كردم تا به چشمانت بيائيزم ظريح چشمهايت قبله گاه ما ، نمي آيي؟
بر آستان تو سر مي نهيم اي موعود كه مهر و ماه بر اين آستان بر خاك افتد
بگو به قوم به نام و نشان چه مي نازند؟! كه پيش نام تو نام و نشان به خاك افتد
بي تو چه سخت مي گذرد روزگارمان خود را به من نشان بده آيينه دار من
دست دعا و اشك و نياز ظهور تو كي مستجاب مي شود اين انتظار من
يار اميد من آن است كه تعجيل كند تا جهان را به عدالت كده تبديل كند
جمع ما منتظران را كه سراسر نقص است آخر از پرده برون آيد و تكميل كند
يك ثانيه از عمر دراز شب يلدا باعث شده تا صبح به يادش بنشينيم
ده قرن ز عمر پسر فاطمه بگذشت يك شب نشد از داغ فراقش بنشينيم!
اي آفتاب گمشده امشب طلوع كن از مشرق تجلي مذهب طلوع كن
كشتند بي حضور تو جدت حسين(ع) را اي خطبه ي شهادت زينب طلوع كن
مراد اهل دل
گرچه دريا بس خطرناك است – اي دل – غم مخور
كشتي دين مي رسد آخر به ساحل ؛ غم مخور
كشتي ايمان كه دارد ناخدايي چون علي(ع)
بگذرد آخر از اين گرداب هايل ؛ غم مخور
بر نيامد گرچه تا اكنون مراد اهل دل
مي دهد نخل اميد شيعه حاصل ؛ غم مخور
تا بود پشت وپناهت يوسف ال علي(ع)
گرگ دشمن گر تورا گردد مقابل ؛ غم مخور
گرچه تا سر منزل مقصود ما را راه هاست
مي شود با لطف حق قطع مراحل ؛ غم مخور
گو به هر افتاده باري ؛ لطف آل مصطفا(ص)
بار سنگينت رساند تا به منزل ؛ غم مخور
با ظهور حجة بن العسكري(ع) روحي فداه
شيعه گردد بر مرا خويش نايل ؛ غم مخور
«ملتجي» ؛ از نقص عقل خلق ديگر دم مزن
مي شود عقل بشر يك روز كامل ؛ غم مخور